کد مطلب:134123 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

کاروان اسیران شام را ترک می گویند
خاندان پیغمبر (ع) پس از آنكه سه روز مجلس سوگواری خود را در خانه ی یزید را انجام رساندند فرزند معاویه آنانرا نزد خود خواست و به امام سجاد زین العابدین (ع) گفت:

«اگر مایلید در شتم نزد ما بمانید و اگر نمی خواهید بسوی مدینه باز گردید؟ حضرت فرمود می خواهیم به مدینه برگردیم» [1] .

نویسنده معتقدات است كه یزید هر چند در اینجا حضرت سجاد (ع) را بین اقامت در شام و یا رفتن به مدینه مخیر ساخت اما در باطن هیچگونه علاقه ای به ماندن اهلبیت در شام نداشت، او می خواست هر چه زودتر آنها شام را ترك گویند زیرا اقامت آنان در شام موجب می شد كه مردم حادثه ی


كربلا و جنایتهای یزید را از یاد نبرند و آنرا فراموش ننمایند و بودن آن زنان و كودكان در شام هر چه بیشتر به طول می انجامید به آتش خشم و نفرت عمومی علیه حكومت آل ابی سفیان بیشتر دامن می زد، شور و هیجانی كه با خطابه های آتشین و جانسوز خاندان پیغمبر (ع) در مردم بوجود آمده بود آنقدر ریشه دار و عمیق بود كه فرزند معاویه بر تسكین آنها و تبرئه خود مجبور شد سران سپاه كوفه را بخواهد و در برابر شامیان و آنان گناه كشتن حسین (ع) را بر عهده ی دیگری قرار دهد (هر چند خوشبختانه این مجلس بزیان یزید پایان یافت و قیس بن ربیع صریحاً به او گفت كه كشنده ی حسین (ع) كسی جز تو نیست) در چنین وضع آشفته و آماده ی انفجار آیا قابل قبول است كه یزید به اقامت اهلبیت در شام راضی باشد و راستی آنها را بین اقامت در شام یا رفتن به مدینه مخیر سازد؟! قطعا این چنین نیست، حكومت دمشق مایل بود كه هر چه زودتر آنها شام را ترك گویند تا او بتواند آن آتشهائی را كه در دلهای مردم می رفت تا شعله ور گردد خاموش گرداند.

فرزند معاویه از یك سوی به زین العابدین (ع) می گوید: «اگر مایلید در شام بمانید و ما به شما نیكی می كنیم» و از سوی دیگر هنگامی كه خاندان وحی گفتند ما به مدینه برمی گردیم نمك بر جراحت های قلب آنان پاشیده و با بی شرمی اموالی را حاضر می سازد و به آنها می گوید:

«این مال را بگیرید در برابر آن مصیبت هائی كه به شما رسیده»


ام كلثوم در پاسخ فرمود:

«ما اقل حیائك و اصلب وجهك! تقتل اخی و اهل بیتی و تعطینی عوضهم؟! [2] .

یعنی ای یزید! چقدر حیای تو كم است و بی شرمی! برادر و اهلبیت مرا می كشی و در عوض به ما مال می دهی»؟!

آری این شجره ی خبیثه و این خاندان منفور، كینه موروثی نسبت بدودمان پیغمبر دارند و زهر آن كینه ی شیطانی را آن ناپاك اكنون اینگونه بر قلب فرزندان داغدیده ی پیغمبر فرو می ریزد كه می گوید این مال را عوض كشته شدگان خود بگیرید!!

یزید حق دارد الآن در سوز و التهاب بسر ببرد و در خود نسبت به همین زنان و كودكان اسیر بدترین دشمنها را احساس كند، زیرا همین زنان و كودكان بودند كه با سلاحهای انسانی و غیرقابل رقابت خود یعنی با بازوهای به ریسمان بسته و با اندامهای لاغر و ضعیفی كه فشار سنگین غل ها و زنجیرها سخت آنها را رنج می داد و- مهمتر از آن- با مطنق رسا و ختابه های كوبنده و صریح خود- بزودی توانستند پایتخت كشور او را به سختی دچار هیجان و اضطراب سازند و همه چیز را یكباره به نفع خویش عوض نمایند.

آری همین زنان و كودكان اسیر در مدتی كوتاه توانستند آنچنان افكار و احساسات مردم را بسوی خود متوجه سازند كه فرزند معاویه مجبور


شود هنگام خارج شدن آنان از شام با آنها نوعی رفتار كند كه درست نقطه ی مخالف آن رفتاری است كه زمان ورود آنها به شام انجام داد، در آن روزی كه این كاروان را به دمشق وارد می ساختند شهر را زینت كرده بودند و مردم لباس نو بر تن داشتند و شام یكپارچه در شادی و سرور غرق بود، آنروز موقعیت یزید بسیار ثابت و نفوذ و اعتبار او در بین اجتماع فراوان بود، ولی دودمان پیغمبر خاندان خارجی معرفی شده بودند و مردم از شكست!!! و اسارت آنها مسرور و شادان بودند، اما امروز كه همان اسیران بال و پر شكسته می خواهند دمشق را ترك گویند آنچنان اوضاع و شرائط عوض گردید كه یزید ناچار است از آنان استمالت كند، امروز (به عكس آنروز) دلهای مردم از عشق و علاقه ی به آنها سرشار و لبریز است، ولی یزید نفوذ و اعتبار معنوی خود را از دست داده و مورد تنفر و انزجار جامعه قرار گرفته است، مردم او را لعن می كنند و آشكارا از وی بیزاری می جویند.

آنروز اسراء در محاصره ی شدید نظامیان و مأمورین خشن و سنگدل یزید وارد شام شده بودند و هیچگونه مورد رحم و شفقت نبودند، اما امروز فرزند معاویه نعمان بن بشر را كه در شمار اصحاب رسول خدای بود خواست و به او گفت تمام وسائل سفر را آماده گردان و از نظر خوراكی و آذوقه و آشامیدنی آنچه سزاوار است با خود بردار و از مردم شام مردی امین و پارسا با جماعتی از لشكر به ملازمت خدمت ایشان بر گمار، آنگاه یزید به كسانی كه برای ملازمت ركاب كاروان آماده حركت بودند دستور


داد كه همه جا در جلوی قافله باشند و اگر در بین راه یكی از آنان برای حاجتی پیاده شود همگان توقف كنند تا حاجت خود را بپردازد و در هر منزلی كه كاروان فرود آمدند نگهبانان از نزدیك آنها دورتر فرود آیند و چنان كنند كه خدمتكاران و محافظین انجام می دهند تا هنگامی كه وارد مدینه گردند [3] .

آری اینگونه حقیقت و عدالت بر ظلم و استبداد پیروز و با حربه های مؤثر و معنوی خود قوای اهرمنی و شیطانی آنرا دچار شكست می سازد.



[1] تذكره ي ابن جوزي صفحه ي 150.

[2] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 3 صفحه ي 173 چاپ جديد.

[3] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 3 صفحه ي 173 چاپ جديد.